قدیم ندیما گفتن : برای کسی بمیر که برات تب کنه !
من برات میمیرم ، خدا نکنه تو تب کنی
چــقــدر مــتــفــاوتـــنــد آدمــهــا . . .
عــشــق بــرایی یــکــی دلــگــرمــی . . .
و بــرای دیــگــری ســرگــرمــی . . .
بیائید تا هستیم همدیگر را لمس کنیم، سنگ قبر احساس ندارد . . .
پزشکی قانونی علت مرگ نامبرده را
بسته شدن روزنه های امید ذکر کرد . . .
“عشق” یعنی :اختیار بدی که نابودت کند
“اعتماد” کنی که این کار را نمی کند . . .
وگرنه از همین سطر روسریت را برمیداشتم
تا همه ببینند چه خیالی بافته ام از موهایت . . .
که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد . . .
این تمام سهم من از دنیاست . . .
از استادى پرسیدند: آیا قلبى که شکسته بازهم میتواند عاشق شود ؟
پرسیدند : آیا شما تا کنون از لیوان شکسته اب خورده اید؟
استادپاسخ داد :آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن
نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم
من باشم و آن کسی که من می خواهم . . .
دختر :من حسودیم میشه…. موقعی که دخترا بهت نگاه میکنن!
پسر :چون تو چیزی داری که اونا ندارن!
در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .
بعضی وقتا تو دعوا فقط باید نگاه کنی! سکوت کنی!
فحشاشو بده و بهونه هاشو به جون بخری!
تموم که شد بغلش کنی و اروم. در گوشش بگی
با من نجنگ ، من دوست دارم . . .
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
خدایا من به کدامین دلتنگی خندیدم که این چنین دلتنگم . . .
نگذار هرکسی از راه رسید با ساز دلت تمرین نوازندگی کند . . .
یکباره بهانه ای به سر خواهم کرد
تن پوش غم از قلب به در خواهم کرد
هم دوش هوای تو سفر خواهم کرد . . .
به سلامتی پدر بزرگا که یه بار هم خوجگل، جوجو، عسیسم نگفتن
ولی با زنشون ۵۰ سال عاشقانه زندگی کردن . . .
جای خالیت را انقدر با چشمانم آب میدهم که باز کنارم سبز شوی . . .
که همه از من زود سیر میشوند . . .
که ایستاده هم به دل مى نشینى . . .
تمام قند های دلم را برایت آب میکنم . . .
انگار میدان است… دلم را میگویم… هر که از راه میرسد دورش میزند
به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست
کسی به جز تو در این روزگار با من نیست
که چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز
گاهی یک نگاه آنقدر مهربان است که چشم هرگز رهایش نمیکند
گاهی یک عشق آنقدر ماندگار است که زمان حریفش نمیشود
و گاهی یک دوست آنقدر عزیز است که قلب رهایش نمیکند !
دختر کوچولو :چیکارم داشتی گفتی بیام اینجا؟
پسر کوچولو :میشه با پسرای دیگه بازی نکنی؟
اگه یه زن تو رو اونقدر دوس داشته باشه که از آرزوهاش به خاطرت بگذره
یه عمر واسه خوشبخت کردنش خیلی کمه!
عاشقی یعنی بعد از دو ساعت اس ام اس بازی با عشقت
شب که دلتنگش میشی دوباره میشینی
همون اس ام اسای تکراری رو میخونی
یا چشمی که فقط ببینه و دلسوزی کنه ؟
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه
تو به توانایی های او ایمان داری
وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه
او به توانایی های تو ایمان داره . . .
فقیر برای سیر کردن شکمش در عذاب است
و ثروتمند برای معالجه ناراحتی . . .
بهترین آدمهای زندگی شما آنهایی هستند
که چایتان پیش هم یخ کرده است . . . !
برای هر مشکلی راهی است هر چند کوتاه
و برای هر راهی مشکلی است هر چند کوچک . . .
دردهایت را دورت نچین تا دیوار شوند
زیر پایت بگذار تا پله شوند . . .
مرد باشی یا زن ، مرگ تمام ات میکند
انسان باش تا جاودانه زندگی کنی . . .
نگرانی مشکلات فردا را دور نمی کند
بلکه تنها آرامش امروز را دور میکند . . .
مادر و پدرای خیلی سختگیر ، بهترین دروغگو ها رو تحویل جامعه میدن
در “انتخاب واحد” زندگی ، “صداقت” پیش نیاز همه درسهاست . . .
دو گرسنه هرگز سیر نمیشوند، گرسنه علم و گرسنه مال . . .
آدمهایی که بارها و بارها شما را می آزارند مانند کاغذ سمباده هستند
آنها شما را می خراشند و آزار می دهند
اما در نهایت شما صیقلی و براق خواهید شد و آنها مستهلک و فرسوده . . .
قبل از اینکه زمان به تو یادآوری کند :
باید قدر چیزی را که داشتی می دانستی . . .
عاقل همان کاری را ابتدا انجام می دهد که نادان در آخر . . .
«تباهی و هلاکت اندیشه ها»، غالبا تحت تاثیر «برق طمع ها» است . . .
حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی
هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد . . .
چه دوستم داشته باشی و چه از من متنفر باشی
چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم
گلایه ها عیبی ندارد ، کنایه هاست که ویران می کند . . .
زندگی مانند بازی شطرنج است، قبل از حرکت کاملاً فکر کنید . . .
تنها مسابقه ای است که هیچگاه برنده ای نداشته است
فرار از مشکلات را می گویم . . .
«سرباز جوان! یک دوست ، در واقع دشمنیه که هنوز حمله نکرده.»
(اسکیپر / پنگوئن های ماداگاسکار)
بـه نــسـبت هــر ظـرفـیـتی کـه بــرای کــسب تـجربه دارنـد عـاقـلند
نـه بـه نـــسبـت تـــجـاربی کـه انــدوختـه انـد . . .
در گفت و شنید خاص و عامیم هنوز
صد بار بسوختیم و خامیم هنوز . . .
آنچه که به پرودگارت مدیونی تنها دوست داشتن دیگران است . . .
از نزدیکی به کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست پرهیز نما . . .
در نــگـهداشـتن حـــد وســط مــیان افــراط و تــفـریـط اســت . . .
زمـــانـی مـی رســد کــه تــــو دیـــگـر قــــادر نـــیستی بــگـویـی :
بـــهتر اسـت انـــسان کــار صــحیـح انــجام دهــد
تــا کــار را بــه روش صــحـیـح انــجـام دهــد . . .
در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه برید.
در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید.
در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نَگید.
در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید.
.
.
.
زنـــــــــــدگی عمــــــــــل کردن است.
این شکر نیست که چای را شیرین می کند
بلکه حرکت قاشق چای خوری باعث شیرینی می شود . . .
چه سنگدل است سیری که گرسنه ای را نصیحت می کند
تنهایی تاجی است برسر افراد تنها که فقط خودشان آن را نمی بینند!
روز به روز طرح های زیباتری از تو ساخته شود
تیپا خوردهء هر بی سر و پایی بشوی . . .
آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی دوست بدار
کاری که خدا با تو می کند . . .
آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در روشنایی . . .
صداقت تنها امتحانی است که نمیشود در آن تقلب کرد . . .
هرگاه واژه توقع را فراموش کردى ، خواهى دید که چقدر دنیا زیباست . . .
حقیقت همون چیزی هست که همگی به دنبالشیم
ولی واقعیت همون چیزی هست که همه بهش میرسند . . .
از روزگار پرسیدم با آنهایی که با زندگی و احساساتم بازی کردن چه کنم؟
گفت آنها را به من واگذار کن که چرخ روزگاربالا و پایین دارد . . .
اهل دلــــــــ دو خصلت دارند :
یک دروغ ممکن است دنیا را دور بزند و به جای اولش برگردد
اما در همین مدت، یک حقیقت هنوز دارد بند
کفش های خود را می بندد تا حرکت کند.
از شیخ بهایی پرسیدند: سخت میگذرد،چه باید کرد؟
گفت: خودت که میگویی سخت میگذرد، سخت که نمی ماند!
پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند …ا
دیگر چیزی تو را به حیرت وا نمی دارد…!
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد
طولانی ترین قصه های پرغصه نیز ، بالاخره به پایان خواهند رسید
با چشمانی پر امید ، صبری لازم است
هیچ آسمانی نیز همیشه ابری نخواهد ماند . . .
یک ترانه می تواند لحظه ای را تغییر دهد
یک ایده می تواند دنیایی را عوض کند
یک قدم می تواند سفری را آغاز کند
یک دعا می تواند هر ناممکنی را ممکن کند . . .
اگر به دنبال کسی هستید که هیچ ایرادی در او نباشد ، تنها میمانید . . .
اما یک انسان خوب، همیشه انسانی خوب خواهد ماند . . .
خدایی را که به اجبار به یاد آوری بی اختیار فراموشش خواهی کرد . . .
گاهی از یک شکاف فاصله ، یک چاله یا یک مانع
با دو گام کوتاه نمی توان عبور کرد . . .
خداوند امید شجاعان است ، نه بهانه ی ترسوها . . .
اگر میخواهی راحت باشی کمتر بدان
و اگر میخواهی خوشبخت باشی بیشتر بخوان . . .
زندگی کمدی است برای کسی که فکر می کند
و تراژدی است برای کسی که احساس می کند . . .
نگفتن صلاح است ، کم گفتن طلا است و پر گفتن بلا است . . .
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صافی نشود صوفی تا در نکشد جامی . . .
هرکس بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می کند
و هر کس نخواهد کاری را انجام دهد ، بهانه اش را . . .
خود را فدا کنیم بهتر است تا دیگران را نابود کنیم.
انسان های ساده را احمق فرض نکنید ؛
باور کنید آنها خودشان نخواستند که “هفت خط” باشند . . .
۲ . همه چیز را نمی توانی عوض کنی
۳ . همه تو را دوست نخواهند داشت . . .
که دیگران چگونه به تو می اندیشند …
ﯾﺎ ﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺖ، ﯾﺎ ﯾﺎﺩ ﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺮ . . ..
آزادی واژه زیابیی است که حتی حاضر نیست حروفش بهم وابسته باشد
رهایی از وابسته بودن است . . .
نباید اجازه بدهیم روحمان به وسیله افسوس و پشیمانی ساییده شود..
کامل ترین هدف های زندگی از ناقص ترین کارای روزانه ساخته میشود
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست میتواند یاریگر یک انسان باشد؛
یک واژه میتواند بیانگر هدف باشد؛
… یک شمع میتواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده میتواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید میتواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش میتواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی میتواند خالق تفاوت باشد؛
نوشتم ( دوستت دارم پرانتز را نبستم
بگذار این حقیقت تا ابد جریان یابد...
.
.
.
.
عجب روزگاریست لالاییت را من خواندم!!!
روی پای دیگری خوابت برد...
.
.
.
.
به هرکس که می نگرم در شکایت است
حیرانم که لذت دنیا به کام کیست...
.
.
.
.
مترسک را دار زدند به جرم دوستی با پرنده !!! که مبادا تاراج مزرعه را ب بوسه ای فروخته باشد...
راست میگفت سهراب "اینجا قحطی عاطفه است"
.
.
.
.
چگونه بفرستم " باورم را برای تو تا باور کنی از یاد بردنت هرگز کار من نیست ...
.
.
.
.
به سلامتی تنباکوی دوسیبی که با صداقت نوشته سرطان زا !!!
نه مثل گربه صفتی که به دروغ میگه دوستت دارم
.
.
.
.
نیا باران من از اهل زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ولی از یک طرف پروانه را هم دوست می دارد
.
.
.
.
وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست میمیره
نه از زنبور که وقتی از گلی خسته شد سراغ گلی دیگر را میگیرد..
.
.
.
.
چه زیبا گفت مترسک : وقتی نمیتوان به سمتت آمد همین یک پاهم اضافی است
.
.
.
.
ماهی گیر دلش سوخت ! اینبار ماهی بود که از تنهایی قلاب را رها نمی کرد...
هی رفیق زخمهایت را پنهان کن !!!
اینجا مردم زیادی با نمکند...
چه زیبا گفت مترسک : وقتی نمیشود به سمتت آمد
همین یک پا هم اضافی است ...
یعقوب یادم داده است دلبرت وقتی کنارت نیست
کور بودن بهتر است...
قطار باید اسیر ریل بماند وگرنه آزادی اش فاجعه خواهد بود.تا ابد اسیرتم.
هر وقت دلت گرفت لبخند بزن,بیاد کسی که برای لبخندت بارها دلش گرفت!
انسانها هرگز دو چیز را از یاد نمیبرند....
اوّلین نفری که عاشقش شدند و نخستین شخصی که در آغوشش
خوابیدند...
نخستین عشق با افسوس، نفرت و اشک به یاد میآید...
و اوّلین عشقبازی با حسرت، لذت و لبخند. ..و بیچاره انسانی که
اشک و لبخندش به یاد یک نفر باشد...
آنقدری که جای خالی آدما ناراحت کننده است ، جای پرِشون خوشحال کننده نیست …
.
.
یه جایی هست که باید بایستی
یه جا یی هم هست که باید بری
اما خدا نکنه جای این دوتا با هم عوض بشه چون دیگه تا آخر عمر بدهکار خودت میشی …
.
.
من و تیر چراغ برق دردمان یکی است …
شب که می شود ، سرمان تاریک ، دلمان پر نور …
صبح که می شود ، سرمان سنگین ، دلمان خاموش …
.
.
تمام پرانتزها را میبندم …
“رفتنت” توضیح اضافی نمیخواهد !
.
.
از میان این همه “بود” ، من در آرزوی یکی ام که “نبود” …
.
.
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد و هوار ؛ با غرور باید قبول کنی که فراموش شده ای و بروی دنبال زندگی ات …
.
.
روی سنگ قبرم بنویسید :
عین نخود چی های ته آجیل بود … وقتی هیچ چیز دیگه ای نبود میومدن سراغش … !!!
.
.
گاهی بعضی حرف ها ریتم ندارند ، آهنگ ندارند …
اما خوب که گوش کنی درد دارند …
.
.
شما که غریبه نیستید ؛ برای او غریبه شدم …
.
.
دلم به کما رفته ؛ برای مردنش دست به دعا شوید …
.
.
عشق را مجالی نیست حتی آن قدر که بگوید برای چه دوستت می دارد …
(احمد شاملو)
.
.
همیشه هم قافیه بودند ، سیب و فریب …
همه با هم میگوییم : سیب … و دوربین های عکاسی را فریب میدهیم تا پنهان کنیم آن اندوه موروثی را پشت این لبخند مصنوعی …
.
.
کاش آدم هیچوقت نفهمه یه حرفایی دروغ بوده …
.
.
آدمی که غرق شود قطعا می میرد …
چه در دریــــــــــــــا
چه در رویــــــــــــــا
.
.
آشناهایم غریبه هایی هستند که تنها اسمشان را میدانم …
.
.
اصلا مهم نیست که بعدا چی میشه ؛ مهم اینه که دیگه هیچی مثل قبل نمیشه …
.
.
معلممان می گفت :
زیر کلماتی که نمی دانید خط بکشید …
حالا بعد از این همه سال …
این همه عمر …
این همه کتاب …
به زیر همه دنیا خط می کشم …
.
.
گفتند محبت کن ، از محبت خارها گل میشود …
محبت کردم اما هیچکس گل نشد ؛ فقط خارم کردند !
.
.
حالم توپ است …
حال همان توپی را دارم که افتاده در خانه ی همسایه ای که تهدید کرده اگر بار دیگر بیفتد با کارد پنچرش میکنم !
.
.
بر من مدم ، خاکسترم گر به باد رود سرخی ام را تاب نخواهی آورد …
بگذار گمان کنی خاموشم !
.
.
چه انتظاری داری وقتی از اول قصه یکی بود و یکی نه …
به راوی بگو بیخیال بشه ، منم دیگه نیستم !
.
.
گاهی آدم دلش میخواهد کفش هایش را دربیاورد …
یواشکی نوک پا ، نوک پا از خودش دور شود !
دور دور دور …
.
.
دو تراژدی دردناک در زندگی وجود دارد :
یکی اینکه در عشقت ناکام شوی و دیگر اینکه به وصال عشقت برسی …
.
.
کاش حرف دل من هم وقتی به گوش دلت می رسید ، “پیغام تحویل” میداد !!!
.
.
بعضی دردا مثل چایی می مونن ؛ با گذشت زمان سرد میشن ولی تلخیش از بین نمیره …
.
.
ساکت نیستم ؛ لبهایم هم نسوخته است …
فقط تمام من تاول زده از آشی که نخورده ام !
.
.
گاهی سکوت
یعنی “اما” … یعنی “اگر” …
یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …
.
.
خیلی سخته که بخوای با آب خوردن بغضت رو بفرستی پایین ، اما یه دفعه اشک از چشمات جاری بشه …
.
.
به عشق در نگاه اول اعتقاد ندارم ولی به “از چشم افتادن در یک لحظه” عجیب معتقدم …
.
.
به آن که دل ندارد ، دل نبند …
.
.
بگذار سکوت قانون زندگی من باشد وقتی واژه ها درد را نمی فهمند …
.
.
برای رسیدن به سرزمین عشق ، پلی لازم بود و عبوری ؛ پل شدن سهم من بود و عبور سهم او …
.
.
جنگل هم بود تمام میشد !!!
دلم اما …
میسوزد و میسوزد و میسوزد …
.
.
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن.
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد.
.
.
تقصیر من نیست
تقصیر معلم فارسیمه که به من یاد نداد “من” با هر “تو”یی “ما” نمیشه …
.
.
برای ترک ، دارو نیاز نیست !
گاهی سنگینی حرفی
تلخی نگاهی
خوب ترکت می دهد …
.
.
به سادگی رفت …
به سادگی بخشیدم …
حالا مانده ام چگونه بدون او به سادگی زندگی کنم …
.
.
کاش میشد قصه رفتن را وقت گفتن بی صدا تغییر داد …
کاش میشد سرنوشت خویش را خود نوشت و بر کف تقدیر داد …
.
.
کوچیک و بزرگ نداره ، قوی و ضعیف نمیشناسه ؛ وقتی غم بیاد سراغت پژمرده میشی …
.
.
اگه میخوای یکی رو از دست بدی دوستش داشته باش …
.
.
حاصل سبزترین باور من ، برگ زردی است که از لای ورق های دلم می ریزد …
همیشه مهم توبودی اگه غروری بود برای تو بود......
اگه احساسی بود بازم برای تو بود....
ومن قانع به یه نگاهت بودم........نگاهی که همیشه یه چیزی شبیه غم غریب یا یه غروب پاییزی توش بود .........
یه حسی بهم میگفت باهات نمی مونه وحالا نمیدونم حرفات رو باور کنم یا کارات رو.......
دل به کلمات عاشقانت بسپارم یا از کارای نا مهربونت دلگیر بشم.......
می بینی هنوز هم برنده ی این بازی تویی و هنوزم دل من نمیخواد مرگ عاطفه هارو باور کنه.......
چه زیباست نوشتن وقتی میدانی او میخواند/چه زیباست سرودن وقتی میدانی او میشنود/چه زیباست جنون وقتی میدانی او میبیند
در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تو را می بوسند
طناب دار تو را می بافند مردمی که صادقانه دروغ می گویند
با من ای دوست اگر خوب ، اگر بد باشی / تپش حس من این است که باید باشی
امروز بهترین ساعتم رو شکستم ، چون لحظه های بی تو بودن رو به رخم میکشید
به قلبم نشستی نگفتم چرا ، دلم را شکستی نگفتم چرا
یکی خواب شبهای من را ربود ، چو دیدم تو هستی نگفتم چرا
به لب های تو می سازم کلامی ، سرود آشنایی یا سلامی
ندارم جز غم عشق تو در سر ، ولی افسوس که از من جدایی
خران بنشست و گل با بادها رفت ، چه آسان می شود از یادها رفت
آنکه می گفت منم بهر تو غمخوارترین / چه دل آزارترین شد ، چه دل آزارترین
مهربانی بهترین عطری است که در گل جاری است
و تو خوش بو ترین شاخه گل دنیایی
خدایا عاصی و خسته به درگاه تو رو کردم / نماز عشق را آخر به خون دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنهایی / بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
فقط هنگامی که عشق را تجربه می کنیم حقیقتا در می یابیم که با از دست دادنش چه چیزی را گم کردیم
با من ای دوست اگر خوب ، اگر بد باشی
تپش حس من این است که باید باشی
میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ، پس خدا نگهدار میگویم
شاید از سر اتفاق ، یک نفر دست هایش تکان بخورد
دلم گرفته از آدم هایی که میگن دوستت دارم ، ولی معنیشو نمیدونن
از آدم هایی که میخوان مال اونا باشی اما خودشون مال تو نیستن
از اونایی که زیر بارون برات میمیرن و وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره
اگر چه نازنینان را وفا نیست / گلستانی چو باغ آشنا نیست
اگر بر اوج آسمان هم پا گذارم ، دلم یک لحظه از یادت جدا نیست
من یاد خوش دوست به دنیا ندهم / لبخند خوشش به صد رعنا ندهم
گر یاد کند مرا هر از گاهی چند / گرد رخ وی به چشم بینا ندهم
اسم : آواره ، شهرت : سرگردان
شغل : عاشق ، آرزو : رسیدن به عشقم
امید : وصال ، تاریخ تولد : باد خزان
وفات : برگ ریزان ، محل تولد : در بغل یار !
تعداد صفحات : 15