loading...
سایت جامع و تفریحی پت و مت
حمیدرضا بازدید : 112 پنجشنبه 08 فروردین 1392 نظرات (0)
صاف و درد غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی که ز ایام، دلت زود آزرد آب، افزون و بزرگست فضا ز چه رو، کاستی و گشتی خرد زینهمه سبزه و گل، جز تو کسی نه فتاد و نه شکست و نه فسرد گفت، زنگی که در آئینهٔ ماست نه چنانست که دانند سترد دی، می هستی ما صافی بود صاف خوردیم و رسیدیم به درد خیره نگرفت جهان، رونق من بگرفتش ز من و بر تو سپرد تا کند جای برای تو فراخ باغبان فلکم سخت فشرد چه توان گفت به یغماگر دهر چه توان کرد، چو میباید مرد تو بباغ آمدی و ما رفتیم آنکه آورد ترا، ما را برد اندرین دفتر پیروزه، سپهر آنچه را ما نشمردیم، شمرد غنچه، تا آب و هوا دید شکفت چه خبر داشت که خواهد پژمرد ساقی میکدهٔ دهر، قضاست همه کس، باده ازین ساغر خورد
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت سرگرمی تفریحی پت و مت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد وبم چیه؟؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2286
  • کل نظرات : 139
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1500
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 137
  • بازدید امروز : 72
  • باردید دیروز : 336
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 502
  • بازدید ماه : 1,001
  • بازدید سال : 31,243
  • بازدید کلی : 1,664,754
  • کدهای اختصاصی