loading...
سایت جامع و تفریحی پت و مت
saeed بازدید : 95 پنجشنبه 22 فروردین 1392 نظرات (0)

پیرمردی که تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند ولی این کار خیلی سختی برای او بود .تنها پسرش می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
پسر عزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم ، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت . من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام . اگر  اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برایم شخم می زدی. دوستدار تو  پدر
پس از ان پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد.
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند.
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سایت سرگرمی تفریحی پت و مت
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در مورد وبم چیه؟؟؟؟؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2286
  • کل نظرات : 139
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1499
  • آی پی امروز : 37
  • آی پی دیروز : 119
  • بازدید امروز : 674
  • باردید دیروز : 549
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 674
  • بازدید ماه : 5,153
  • بازدید سال : 30,435
  • بازدید کلی : 1,589,909
  • کدهای اختصاصی