برای من لحظه تلخیست
آنگاه که تو هنوز به این باور نرسیده ای که یک نفر در این دنیا دیوانه وار دوستت دارد
این منم که دیوانه وار در حسرت روزهای شیرین در کنار تو بودن نشسته ام،
و تو هنوز لا به لای کتابها به دنبال معنای عشق میگردی.
بیا تا برایت معنا کنم عشق را . . .
عشق یعنی تو.
عشق یعنی تو که در قلبم غوغا کرده ای.
عشق یعنی انتـــــــظـــــــــــــــــــــــــــــــــــار،
انتظاری که برای رسیدن به تو میکشم ، تا رویاهایم تبدیل به حقیقتی شوند که
مدتهاست در پی آن هستم.
شاید باور این حقیقت برایت سخت باشد که مدتها به عشق تو منتظر بمانم ،
نگاه به چشمان غریبه ای دیگر نکنم ،
دستان غریبه دیگری را نفشارم
و تنها به عشق لحظه رسیدن به تو زندگی کنم.
نه !
فکر نکنم که باور کنی ،
آنچه که از نگاه این زمانه ی بی وفا پیداست تنها به این می اندیشی که مرا از دست بدهی.
نه عزیزم ، من تنها برای تو هستم ، به عشق تو می مانم و به امیدت زنده ام.
شاید باور این عشق برایت سخت باشد، اما باور کن که من عاشقترینم.