" غریبی ام " را باور کرده ام! دیگر او را با خود میبرم و دوستش دارم، از این مردمان که بودنم را نمی دیدند دور باید شد، دیر فهمیدم اما دور میشوم...
چو پولاد زنگار خورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندود چهر
فرو ماند گردون گردان به جای
شده سست خورشید را دست و پای
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
نظرسنجی
نظرتون در مورد وبم چیه؟؟؟؟؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی