بخدا اگر بفهمم رفتی رایتل خریدی باهات کات میکنم
۱ بار با همراه اول بهم خیانت کردی
حیف نون با گوش پانسمان شده داشته میرفت
گل مراد ازش میپرسه خدا بد نده چی شده؟
میگه گوشم درد میکرد رفتم کشیدمش !
گل مراد می گه همین کارها رو میکنین که براتون حرف در میارن!
خواب + زندگی اجتماعی = نمرات بد.
نمرات خوب + خواب = زندگی اجتماعی
نمرات خوب + زندگی اجتماعی = خواب
وایمیسه پلیس بیاد کروکی بکشه !
تو این زمونه دو نفر همیشه تنهان :
دختری که آرایش بلد نیست و پسری که دروغ گفتن بلد نیست !
ولی هیشکی نباشه بکنی تو دماغش!
آهی عجیب می کشم امشب بیاد تو / خود را صلیب میکشم امشب بیاد تو
نعناع و پرتغال که هیچ است رفیق / دارم دوسیب میکشم مشب بیاد تو !
آیا می دانستید که اون زنی که برای اولین بار عبارت
رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟
اگر تانک رو تو دنده روشن کنین ، شلیک میکنه ؟!
دیگر نمیفهمی کدام درد از کجاست
میدونین چرا همیشه جلوی آرایشگاه زنونه پرده میکشن؟
واسه اینکه هیشکی نفهمه اون خانوم خوشگله ای که میاد بیرون
همون هیولاییه که ۲ ساعت پیش رفته بود تو …
از غضنفر می پرسن: میدونی چرا آدم خواب می بینه؟
غضنفر میگه: خوب معلومه برای اینکه موقع خوابیدن حوصله اش سر نره!
خانم دکتر دارم از درد میمیرم منو بکش راحت بشم
من خودم کارم رو خوب بلدم نیاز به تذکر شما نیست
به کسی اعتماد کن که نتونه خوب دروغ بگه !
میپرسم این همون پلیس فدرال آمریکاس؟
میگه نه این مخفف فدراسیون بیکاران ایران هستش
محکوم به اعدام: آخرین آرزوم اینه که پسرم را ببینم.
دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟
محکوم: من هنوز ازدواج نکرده ام!
اگه یه موقع از جلوی خشکبار فروشی رد شدی،چشمت به پسته افتاد
ولی اگر گرم باشی میگیرن می پیچوننت
میگن یک فرشته هست به نام”بــیلـاخ”
که مسؤل رسیدگی به آرزوهای ما هاست !
ﺷﻌﺎﺭ ﻗﻠﯿﻮﻧﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﺧﺘﮑﺎﺭﯼ:
(پسرشجاع وقتی پدرشو صدا میکرد)
هر جا صحبت از « تقلــــــــــب » است
نام درخشان « دانشجوی ایرانــــــــــی» می درخشد !
اصلى ترین وظیفه ى هواکش توالت تولید صداست براى آرامش خاطر
شخص مشغول در محل و همچنین سایر وابستگان در خارج
یک جووش هایی هست برجسته و قرمزو روو دماغ
به هر مجلسی که دعوت شین ، سریعن ظاهر میشه !
چهارومین روز هفته چند شنبه است ؟
سر میز شام یادت که میفتم بغض میکنم
اشک در چشمانم حلقه میزند و همه با تعجب نگاهم میکنند
دیدیم نه میتونه پرت کنه نه میتونه سُر بده
آخرش گذاشتش روی یه پتو گفت بکِش از اون ور یه همچین ادمهای
یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ
ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ. ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻤﻤﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺳﻮﺍﺣﻞ ﺻﺨﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩ !
گدا داشتیم تو محلمون ، هرچى خیابون شلوغ تر میشد این فلج تر میشد
یه بار راهپیمایى شد این رفت تو کما !
مخالف استقلال رو نوشته پیروزی !
تو دسشویی دانشگاه کاغذ زده بودن که آب قطع است
یکی با خودکار زیرش نوشته بود دیگه دیره خیلی دیره !
درقرض دادن پول به دوستانت احتیاط کن مبادا هردو را ازدست بدهی !
یکی از تفریحام اینه که وقتی دارم با ماشین رد میشم
برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف یک ساعت میره تو فکر که این کی بود !؟
گفتگوی کاملاً جدی بین دو دخدر در تاکسی:
اولی: مربی تئاترمون قبلاً دستش تومور داشته
ماشین لباسشویی خونمون خییییلیییییی پیشرفتست.
کاری به این نداره چه رنگی بهش لباس تحویل میدی
نگاه میکنه ببینه چه رنگی بهت میاد
چهارشنبه کلیدم رو دانشگاه جا گذاشته بودم
یارو گفت مشخصات بده، گفتم چند تا کلید
وصله به یه حلقه. گفت خودشه، بیا بگیر !
اونی کة بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه
اونی کة نخواست مارو بالاخره میاد دیدن جسدم
اونی کة حتی نیومد تولدم زیر تابوتم رو گرفته
اونی که سلام نکرد میاد برا خداحافظی
میرسی به یه جایی که بن بست نیست
و خداوند زیر تختو آفرید که اتاقمون در عرض ۱۰ دقیقه مرتب شه!!
این همه با خون دل قلک پر کردما
به سگها محبت کنی باهات دوست میشن
اما اگه به خرمحبت کنی اصلاَ براش فرق نمیکنه !
بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار
یکی از معضلات بچگیم این بود که
چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتون
که اشکاشون به دو طرف پرت میشد گریه کنم!
ملت واسه تجدید خاطره آلبوم عکساشونونگا میکنن
ما هم کافیه زیر تختمونو تمیز کنیم !!!
رفتم کبابی، رو تابلوش زده بود ” ۱۰۰% گوسفندی “
بعد خوردن کبابا، فهمیدم منظورش با من بوده که اونجا غذا خوردم
خواهش من از لپ تاپم وقتی هنگ می کنه و به پرت پرت میفته!!!
چهار می شود
گاه میل می کند به صفر
گاه نیز می زند به کله اش...
هوس کند می رود به آسمان،
هزار می شود.
یک و یک برای من...
-- من که سال هاست در ردیف آخر کلاس زندگی نشسته ام --
جز دو خط ساده نیست؛
جز دو خط که پا به پای هم در سفید صفحه راه می روند،
وز این جهان خط کشی و کاغذی عبور می کنند...
جز دو خط ساده که در انتهای دور در تقاطع زمین و آسمان؛
روی خط نازکی به نام زندگی عاقبت به پای هم ...
پیر می شوند!
« توی گوشتان فرو کنید! یک و یک مساوی دو است. »
آه...
من که حرف این حساب را سرم نمی شود
زخم از زبان تلخ تو خوردن روا نبود
تقدیر ما به تلخی این ماجرا نبود
هرگز نشد که خانه ی باران بنا کنیم
سنگ بنای عشق که هم سنگ ما نبود
بانو! نگو که طالع ما را خدا نخواست
آجیل بوسه های تو مشکل گشا نبود!
یک عمر پا به پای غمت اشک ریختم
در هیأتت همیشه غذا بود،جا نبود!
غیر از من و نگاه در آیینه هیچکس
در سوگ چشم های تو صاحب عزا نبود
از من گذشت دختر باران! ولی بدان
این رسم عشق بازی پروانه ها نبود
با آخرین قطار از این شعر دل برید
مردی که هیچ وقت برایت "خدا نبود"
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری ، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن ، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
. . . و در آغوش سحر رفته به خواب
كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحر گاه كسی
بقچه در زیر بغل ، راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر ، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر ، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر ،
و در این شهر سحرخیزی نیست
بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت
هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است
بعد از اين بگذار قلب بيقراري بشكند
گل نميرويد، چه غم گر شاخساري بشكند
بايد اين آيينه را برق نگاهي ميشكست
پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند
گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينهام
صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند
شانههايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تختهسنگي زير پاي آبشاري بشكند
كاروان غنچههاي سرخ، روزي ميرسد
قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست…